کد مطلب:152428 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

دعبل خزاعی در برزخ مرثیه خواند و نجات یافت
از علی پسر دعبل خزاعی (كه شاعر معروف اهل بیت علیهم السلام) نقل شده كه گفت: با اینكه دعبل از شیعیان حضرت امام رضا علیه السلام بود و آن حضرت را بسیار دوست می داشت، ولی در وقت مرگ، رنگش تغییر یافت، زبانش بند آمد و صورتش سیاه شد.

من از ترس ملامت دشمنان این مطلب را مخفی داشتم و در پنهانی او را غسل دادم و دفن نمودم و از این جریان بسیار اندوهگین بودم و نزدیك بود كه از مذهب او برگردم! تا اینكه پس از سه روز او را در خواب دیدم و روی او نورانی و جامه ی سفید نیكویی در بر و كلاه سفیدی بر سر داشت. از او پرسیدم: پدر جان خداوند با تو چگونه رفتار كرد؟

پاسخ داد: فرزندم، سیاهی صورت و بند آمدن زبانم به جهت شرب خمر در دنیا بود و در همان حال بودم تا اینكه حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم با لباس و كلاهی سفید


تشریف آوردند و به من خطاب كردند:«انت دعبل؟ تویی دعبل؟ (كه برای شهیدان اهل بیت من مرثیه می گفتی و دوستان ما را در مصیبت آنها می گریاندی)؟

عرض كردم: بله، یا رسول الله.

حضرت فرمودند: از آن مراثی كه در حق آنها گفته ای، چیزی بخوان! در این هنگام قبر من وسیع شد و صندلی گذاردند و حضرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر آن نشستند و ملائكه بسیاری در خدمت آن جناب بودند. من این ابیات را خواندم:



لا اضحك الله سن الدهر ان ضحكت

و آل احمد مظلومون قدقهروا



مشردون نفوا عن عقر دارهم

كانهم قد جنوا ما لیس یغتفر



در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گریستند و جامه ی سفیدی را كه پوشیده بودند به من عطا فرمودند و مرا شفاعت كردند. [1] .


[1] سحاب رحمت ص 96 به نقل از عيون اخبار الرضا باب 66 حديث 36 (خبر دعبل عند وفاته) و رياض الشهادة ج 2، ص 312 مجلس 16 - كبريت احمر ص 443.